آدم برفی ها یک قدم رو به جلو

من از روزی که فهمیدم
وب و اینترنت چیست سایت ها و وبلاگهای فراوانی در موضوعات مختلف دیدم و بعد مدتی با زیاد شدن اطلاعاتم درباره وبلاگ نویسی و ادبیات به فکر آن افتادم که خود نیز در این آشفته بازار وبلاگها وبلاگی بزنم و تا چه این وبلاگ موفق بوده است را خدا می داند ولی منظور من از بیان این مقدمه این بود که بگویم این بنده یک عادت بسار بد و یا شاید خوبی دارم که در صورت خواندن مقاله یا مطلبی مفید و جالب،نظرم را بیان می کنم و همه می دانید که هر نویسند میزان درک از نوشته اش راموقعی متوجه می شود که نظرات در باره اش را بخواند و حتی شاید به اشتباهات وتاریکی ها ی نوشته اش پی می برد خلاصه کلام اینکه از دید من نوشتن نظر درباره مطلب خوانده شده کاری است پسندیده ولی هیچ اجباری در این عمل وجود ندارد ولی از همه اینها مهم تر مسؤلیتی است که برعهده نویسنده است یعنی احترام به نظر مخاطب و من چون به نظرات دیگران چه درست و چه غلط احترام می گذارم ، دوست ندارم به نظراتم بی احترامی شود.
همانطور که همه ما می دانیم
در یک جامعه رو به جلو همه باید صدای هم را بشنوند و درک متقابلی از هم داشته باشند ولی من سالهات بی احترامی های فروانی را به نظرات دیده ام چه برسد به نظرات خودم درباره دیگران و اکثر سایت هایی که که دم از آزادی بیان و شعار های مد روز می زنند نظرات بنده را که از هیچ مشکلی نداشته است را سانسور کرده اند ولی همیشه استثنایی وجود دارد لابد می گویید کدام استثنا منظورم سایت آدم برفی هاست در طول عمر اینترنتی کوتاهم تا به حال هیچ سایتی نظرم را به این صداقت و راستی بازتاب نداده بود به گونه ای که هم باعث تعجب و هم باعث مباهات و افتخارم شد و حتی تا آنجایی که نظر بنده راکه از روی کور سویی امید و حتی با دست خطی بد نوشته بودم در بخش باز خورد آدم برفی ها گذاشتند . در قبال این همه صداقت که حتی بوی رفاقت نیز می دهد چه می توان گفت تأثیر این عمل بر روی فکر من چنان بود که تصمیم گرفتم از این به بعد با صداقت و راستی و بدون اسم جعلی مطلب بنویسم.
در هر صورت
اگر وارد این وبلاگ شدید و به روی لینک ماهنامه آدم برفی کلیک نکردید دچار ضرر و زیان شدید به خصوص که این سایت برای رفاه حال بینندگان هر شماره را به صورت نسخه ای کامل البته بعد از هر نیمه ماه در فرمت تکتس حاضر می کند و در آرشیو سایت موجود است.
خیلی زجر می کشم
نه خیلی خیلی زجر می کشم وقتی می بینم کسی کار فرهنگی بکند و سنگ زیر پایش بیاندازند وقتی سردیبر آقای کاظمی این طور ابراز ناراحتی می کند
من که دلم می سوزد یعنی در این کار که کار دلی است وقتی آدم نا هم دلی ببیند واقعا دلشکسته می شود پس بیایید دل این جماعت فرهنگی دل شکسته را شکسته تر نکنیم و بیشتر یه یاریشان بپردازیم تا دلداریشان من که به نوبه خودم تا به حال به خیلی از دوستان و آشنایان این سایت را معرفی کردم باشد تا دلگرم برای آدم برفی ها بسازیم
من روزی را می بینم که آدم برفی ها در قله هستند تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
